سفارش تبلیغ
صبا ویژن






فکرهای من

 

زندگی دست دارد ، حرفم جاذبه ی زمین نیست که ما را نگاه داشته

حرفم این ست که گاهی فکر می کنم زندگی دست دارد

وقتی ناراحت و غصه داریم دستش سنگین و موقع شادی و خنده دستش سبک می شود

فکر می کنم شبهایی که بغض دارم و خسته ام دست زندگی سیلی محکمی به زده

فکرهای عجیب میکنم؟

گاهی دلم می خواهد که محو شوم و هیچ جایی نباشم اما دست زندگی بیشتر به جلو

هلم می دهد

یا

گاهی که حوصله ام را در اتاقم جا می گذارم و بیرون می روم همه ی آن روز هم زندگی

اخم می کند و با دست هایش مرا تکان می دهد و می گوید : هی با توام بی خودی

زهر مار نشو با من!

نمی دانم تازگی ها چرا انقدر زندگی با دست هایش مرا فشار می دهد؟


 


نوشته شده در یادداشت ثابت - یکشنبه 92/7/29ساعت 12:23 صبح توسط نیلوفر نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت