سفارش تبلیغ
صبا ویژن






فکرهای من

با عینک دودی یا بی عینک دودی همین است زندگی

گاهی گرهی می افتد و هر چه تقلا می کنیم که باز شود کور می شود این گره ی لعنتی

روز های خوب من خودشان را پنهان کرده اند شاید هم پشت چراغ قرمز ایستاده اند

تا روز های سخت دست از سرم بردارندو بروند به نا کجا آباد

با عینک دودی نگاه کنیم یا بی عینک دودی زندگی همین ست

تلخی اش بیشتر از شیرینی دل آدم را می زند اما می خواهیم دق نکنیم باید بگوییم

همه همین طور ی اند...

کمی زیادی از دست روزهایم کلافه شده ام

دلم می خواهد آلبوم کودکی ام را نگاه کنم و خنده هایم را بچسبانم به لبهای بی حرکتم!

من از عینک دودی ام ممنونم که اشکهایم را در خیابان لو نمی دهد و مرا میان مردم

رسوا نمی کند

اما عینک های دودی هم دیگر به جای مراقبت از چشم، مراقبت از اشک می کنند

زندگی چه بالا و پایین مرموزی دارد!

فکرش را هم نمی کردم که روزهای خوب انقدر قانون مدار باشند و منضبط که خودشان را

پشت چراغ قرمز متوقف کنند تا وقتی روزهای سخت جانمان را به لب می رسانند سرو کله

شان پیدا شوند درست کمی قبل از جان دادنمان زندگی چراغ سبزش را روشن می کند انگار

(بعد از سختی آسانی را قرار داده ایم)اشاره به آیه ی قرآن .

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - جمعه 92/9/16ساعت 11:58 عصر توسط نیلوفر نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت