سفارش تبلیغ
صبا ویژن






فکرهای من

دلم را بسته بندی کردم و گذاشتم روی طاقچه

از بس بهانه ی تو را می گرفت کلافه ام کرده بود

به خیالم کمی آرام میگیرد اگر کم محلی اش کنم

اما زهی خیال باطل !

امروز که سراغش رفتم دیدم لبهایش را تکان میدهد

گوشم را نزدیک دهانش بردم

ذکر تو را گرفته بود ...

طفلکی به ماهی ای می مانست که از حوض آبی بیرون افتاده باشد تقلا می کرد

تاب نگاه کردنش را نداشتم

دو دستی دلم را برداشتم و بوسیدم و سر جایش گذاشتم


نوشته شده در یادداشت ثابت - دوشنبه 92/9/26ساعت 11:14 عصر توسط نیلوفر نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت