سفارش تبلیغ
صبا ویژن






فکرهای من

درست یادم نیست که 5 سالم شده بود یا نه که شنیدم

دروغگو دشمن خداست

گفتم چشم ،دیگه از دروغ می ترسیدم

چند وقت بعد و بعدترش چیزهای دیگری شنیدم

خدا حجاب دوست داره

چشم

خدا نماز دوست داره

چشم

خدا روزه دوست داره

چشم

خدا حیا دوست داره

چشم

خدا روزه دوست داره

چشم

خدا را فقط با چشم گفتنم شناختم این همان عشقم بود 

اما حالا که بزگتر شده ام از روزهایی که خودم را آنه شرلی می دیدم 

پر از حواس پرتی شده ام نه از خدا از خودم 

یاس می گفت که فرقی نیست میان عاشق و معشوق !

کاش به زلالی همان کودکی هایمان می ماندیم که حس می کردیم خدا نازمان می کند  

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - دوشنبه 92/4/11ساعت 5:22 عصر توسط نیلوفر نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت