فکرهای من
من از تمام دنیا فقط دلم را داشتم همه ی آن را یکجا به نام تو می خواستم بزنم از بقیه تو را جدا کرده بودم نفهمیدم چرا چند ساعت بعد تو مرا از دلت جدا کردی ، بی حواس دل من؟ چند ساعت بعد دیگر برایم مهم نیست فقط نمی دانم چرا زنده ام؟ چقدر دلم کسی را می خواهد ، بیشتر از هر روز دلم کسی را می خواهد ، دلتنگی زیادی خودش را به دیوار دلم می کوبد دل بیچاره ام جان می کند از تنهایی وای که چه جمله ی بی خودی ست (حالتون چطوره امروز؟) دورغگو نیستم اما مجبورم لبخند بزنم و بگویم خوبم ، ممنون... خوابهایم چندین شب است که دروغ می گویند،نمی دانم دیگر به چه چیز باید اطمینان کنم؟ من چهارشنبه سوری امسالم را با تو دیده بودم ، پر از هیاهو و شادی بود ،چه خواب قشنگی ... در بیداری ام فکر خوابهایم را می کنم ، شاید زیادی رویایی شدام. عاشق چهارشنبه سوری بودم و هستم شاید به خاطر این که راحت می تونستم جیغ بزنم و هیجانش لذت و خنده داشت برام کسی از این روز بدش میاد؟ تو که شاه ماهی دلم بودی از دستم سر خوردی و افتادی تو دنیا ! منم هرروز دنیا رو می گردم به خاطرت اما تو دنیا رو بیشتر از من دوست داری انگار که پیدا نمی کنمت. شاه ماهی جان دلم ، از دنیاگردی خسته شده ام می خواهم فقط منتظرت بمانم... بیا من همین جا چشم به راهت هستم . از دنیا دلگیر می شوم که گاهی خودش را روی قفسه ی سینه ام میگذارد ، نفسم می گیرد از سنگینی اش، داد نمی زنم مثل همیشه دردم را قورت می دهم ، آدمها از کنارم رد می شوند و من ماسکم را به صورتم می زنم تا بغضم را نبینند ، ساکن می مانم و بی تقلا دنیا مرا حسابی له می کند ، نرسیده به آخر دنیا آهسته دم می گیرم یا علی و یا علی و یا علی... چشمانم را که بازکردم دنیا غافلگیرم کرد روی ابر نشسته بودم، به پایین که نگاه کردم دلم ریخت اما بلند بلند خندیدم ، چقدر دنیا کوچک است اندازه ی اتاق تنهایم یا اندازه ی حوض خانه ی مادربزرگم من از همین کوچکی اش خفه می شوم گاهی که سنگینی اش را از یاد می برم چهار دیواری دنیا بدون تو قفسم شده زودتر بیا من باید پرواز کنم. از دور که آمدی چنان برقی چشمانت زد که در دلم گفتم برای همیشه می ماند تو خوب بودی آنقدر که دلم نمی خواست یک لحظه بی تو باشم روزها به شادی ما حسودی می کردند تندوتند پشت سر هم می آمدندبی آنکه من و تو چیزی حس کنیم از گذر ایام به تو می گفتم حواست به قبض موبایلت باشه ها! تا می خواستی گوشیتو بزاری تو جیبت sms می زدم و اسمتو می گفتم خودت می فهمیدی که نمی خواستم بری هیچکس دوست نداشت که ما برای هم بشیم اما من و تو آب از سرمون گذشته بود زیادی یکی شده بودیم و هم حس ! همه ی دنیا به ما گفتن نه به دنیا اخم کردیم ، حساب کار خودش را کرددنیا ، گفت عاشقن ... درگیر هم بودیم و بی خبر از همه چی و همه جا تا می خواست عشقمون پا بگیره عزیزترین آدمهای زندگیم گفتن نه مونده بودم بین دو عشق قشنگ خودمو خط زدم تا ... به توگفتم برو نمی خوام بشکنی به خاطرم اما نمی خواستم بری ... تو به من شوق رهایی بده آزادم کن تو به من میل پریدن بده آزادم کن تو به من جنون فرهاد بده تو به من تب مجنون بده تو به من شور بده تو به من عشق بده تو به من مستی صد ساله بده کمی دلتنگ ، کمی بی تاب ، کمی تبدارم امشب، کمی تنهاتر از دیشب کمی شمعم ، کمی سوخته ، کمی پروانه ام امشب کمی ابری ، کمی بغضم ، کمی بارانی ام امشب کمی بی خود شدم ، همه تن تو شدم امشب کمی ساکت ، کمی بی جان ، کمی شاید مرده ام امشب کمی بیگانه ام با خود ، زیادی تو شدم امشب الناز بانو ،دلش شبیه انار شده ،از بس که منتظر مانده انار دلش حسابی چلانده شده ، دیگر چشمانش را از همه ی دنیا گرفته ، نا امید نیست چون هنوز شیطان نشده ! سر در گم شده ، تو که او را نمی شناسی مثل همه ، الناز بانو فکر میکند که کسی می شناسدش که مثل همه نیست
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |