فکرهای من
در حق تو ظلم شد ! تو نمی دانی که مردم این روزها مثل آدامس جویدن دروغهایشان را می جوند و تف می کنند بیرون ، هدف گیریشان هم عالی ست درست روی روان هم پینوکیو زمان تو هیچ دکتری دماغ های دراز را جراحی نمی کرد اما این روزها مردم با دماغشان چه کارها که نمی کنند یکی دماغش را کوچک می کند و دیگری سر بالا تازه هیچ کس پی به اشتباهش نمی برد و بیشتر دروغ می بافد تا دروغ قبلیش توجیه شود ببخشید ،جبران می کنم پینوکیوی عزیزم فکر می کنم اگر تو اینجا بودی بسان آلیس در سرزمین عجایب روزگارت را می گذراندی همان بهتر که تو نیستی این را نوشتم تا بدانی چقدر تو دروغگوی پاکی بودی! به امید روزی که هیچ موجودی دروغ نگوید اشک را هر قدر هم که سر بکشیم باز تمام نمی شود این شیدایی همه بی قرار عشقند انگار هر چقدر که می گذرد سوزمان بیشتر می شود ای غم کهنه،چرا کهنه نمی شوی تو؟ این باغ خزان گرفته چه دلربایی می کند ! گلابمان را می گیرد داغ این گل های بی سر می میریم و دوباره با یک یا حسین زنده می شویم عشق هم شرمنده ی این باغ شد شکر خدا، اشک عجب نعمتی ست دق کردن به خدا آسان ست اشک چه ارزشی دارد برای امام حسین گریه ی من مگر مرهم دل زینبش می شود بخدا که این محرم دارد جان به سرم می کند چه دلگیرتر از سال پیش ست این محرم چه خبر شده نمی دانم من که همانم مصیبت هم که همان چند هزارساله ست !... چه کنم که فقط اشک دارم برایشان و آه مجسمه شده ایم یا ربات ؟ دیگر عطر آدمیت به مشام نمی رسد بوی قرص خواب ، داروی آرامبخش و قهوه ی تلخ می دهد زندگی وقت ندارم ، تکه کلاممان شده و درد مزمن بی حوصلگی بلای جانمان تازگی ها دردهایمان شبیه هم شده، تنهایی !اما از همدردی می ترسیم زیر باران هم با چتر می رویم و گاهی که بی چتریم می خواهیم اشکهایمان را بپوشانیم هر روز عجیب تر می شویم ، مرموزتر و هر روز تنهاتر از چند روز پیش چسب شده ایم به این روزهای تکراری ، یک روز دیگر نیستیم مشکل اینجاست که پرواز را فراموش کرده ایم خوب فکر می کنم به خودم! زیرفشار بعضی از فکر ها دست و پا می زنم بیشتر به خودم دقت می کنم این روزها همه ی فکر هایم نفس گیر شده اند دکتر برش فکر ، می شناسی؟
پینوکیو تو انقدر شریف بودی که بعد از اشتباهت می گفتی
خودمان را لای کارو درس و روزمرگی گم می کنیم که کمتر حواسمان به خودمان باشد